(فرستنده : ناشناس)
وقتی کسی به دل نشست ، نشستنش مقدس است ، حتی اگر نبینمش ، همین برای من بس است .
(فرستنده : ناشناس)
گرچه ما را نکنی یاد ولی ما هستیم ، دل به پیامی که نمیدی بستیم .
(فرستنده : فریبا)
همه در دایره ی دوست گرفتار شدند ، بی نوا دل که در این دایره پرگار نشد ، عاشقان سایه گریز و سایه ی یار شدند ، یار از خون دل عشق خبردار نشد ، چشم ها مست ز هوشیاری و در خواب شدند ، خواب از یاد رخ دوست بیدار نشد .
(فرستنده : سمیرا)
داستان زندگی من قصه ای است که متن آن وجود توست و پایانش نبود توست .
(فرستنده : هومن از شاهین شهر)
چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد ، چه نکوتر آنکه مرغی ز قفس پریده باشد ، پر و بال ما بریدند و در قفس گشودند ، چه رها چه بسته مرغی که پرش بریده باشد .
(فرستنده : موسی کرمی از بندر کنگان)
دلم با عشق تو عاشق شد ، تمام لحظه هایم بهترین شد ، ولی بی مهریت کار دلم ساخت ، دل تنهای من تنهاترین شد .
(فرستنده : سمیرا)
دوست داشتن همیشه گفتن نیست ، گاه سکوت است و گاه انتظار .
(فرستنده : محرم راز)
خنده بر لب می زنم تا کس نداند راز من ، ورنه این دنیا که ما دیدیم خندیدن نداشت .
(فرستنده : محرم راز)
عشق فرآیندی است که در طی آن من به تو کمک کنم تا به خود واقعی ات نزدیکتر شوی ، نه آنچه من می خواهم .
(فرستنده : محرم راز)
شمع سوزان توام اینگونه خاموشم مکن ، از کنارت رفته ام اما فراموشم مکن .
(فرستنده : موسی کرمی از بندر کنگان)
دوری ز برم ای گل ریحان چه نویسم ، من مور ضعیفم به سلیمان چه نویسم ، ترسم که قلم شعله کشد صفحه بسوزد ، با این دل پر درد به یاران چه نویسم .
(فرستنده : موسی کرمی از بندر کنگان)
من یه نامه ی عاشقونه ام بازم کن ، محتاج کمی نوازشم بازم کن ، هرچند که سکه سیاهم ای دوست ، در قلک دل پس اندازم کن .
(فرستنده : موسی کرمی از بندر کنگان)
اگه از تو ننوشتم فکر نکن سرم شلوغه ، توی زندگی یه وقتا تنهایی رمز عبوره ، اگه از چشات گذشتم فکر نکن عاشق نبودم ، مطمئن باش توی دنیا دل به تو سپرده بودم .
(فرستنده : موسی کرمی از بندر کنگان)
پرستوها چرا پرواز کردین ، جدایی را شما آغاز کردین ، جدای بی وفایی قهر و دوری ، همه باشند گناه آشنایی .
(فرستنده : موسی کرمی از بندر کنگان)
گاهی وقتا آدما در عرض چند ثانیه دل کسایی رو که دوستش دارن میشکنن ، منو بابت اون ثانیه ها ببخش .
(فرستنده : مجتبی تنهای تنها)
همیشه وقتی گریه می کنی ، اونی که آرومت میکنه دوستت داره ، اما اونی که با تو گریه میکنه عاشقته .
(فرستنده : موسی کرمی از بندر کنگان)
سلام به قاصدک های خبر رسان که محکوم به خبرند و سلام به شقایقهایی که محکوم به عشقند و سلام به تو که محکوم به دوست داشتنی .
(فرستنده : ماردین)
چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان ، نه به دستی ظرفی را چرک می کنند ، نه به حرفی دلی را آلوده ، تنها به شمعی قانع اند و اندکی سکوت .
(فرستنده : سمیرا)
بعضی وقتا زندانی کردن کبوترهای قفس از هر کاری بهتره ، به شرطی که اون کبوتر تو باشی و اون قفس دل من .
(فرستنده : سمیرا)
شکست عهد من و گفت هرچه بود گذشت ، به گریه گفتمش آری ولی چه زود گذشت ، بهار بود و تو بودی و عشق بود و امید ، بهار رفت و تو رفتی و هرچه بود گذشت
(فرستنده : سمیرا از اصفهان)
اگرچه دوری ز اینجا ، تو یعنی اوج زیبایی ، کنارم هستی و هر شب به خوابم باز می آیی ، اگر هرگز نمی خوابند دو چشم سرخ و نمناکم ، اگر در فکر چشمانت شکسته قلب نمناکم ، ولی یادم نخواهد رفت ، که یاد تو هنوز اینجاست ، میان سایه روشن ها ، دل شیدایی من تنهاست ، نباید زود می رفتی و تنها کوچ می کردی .
(فرستنده : آبس)
نگاهت چشمه ساری است که مرا با خود به رویا می برد ، لبانم که از خستگی و سنگینی سکوت تکیه بر هم داده اند ، تا غروب مهربانی عشق تو را سجده می کنند .
(فرستنده : حامد سراوانی از سیستان و بلوچستان)
دریا هرچه دور شود ساحل باز هم کنار دریا می ماند ، ساحلتم دریای من .
(فرستنده : هومن)
به نام ستاره ی شب تاریکم ، یک شب خوب تو آسمون ، یک ستاره چشمک زنون ، خندید و گفت کنارتم تا آخرش تا پای جون ، ستاره ی قشنگی بود آروم و ناز و مهربون ، ستاره شد عشق منو منم شدم عاشق اون ، اما زیاد طول نکشید عشق منو ستاره جون ، ماهه اومد ستاره رو دزدید و برد نا مهربون ، ستاره رفت با رفتنش منم شدم بی هم زبون ، حالا شبا به یاد اون چشم میدوزم به آسمون .
(فرستنده : سمیرا)
اگر در زندگی ناگاه یکی از سیم های سازت پاره شد آهنگ زندگی را آنچنان ادامه بده که هیچ کس نداند بر تو چه گذشت .
(فرستنده : عبدالعزیز لیمویی از هنگویه)
همیشه تلخ ترین خاطرات زندگی را از کسی تجربه می کنیم که شیرین ترین خاطرات را با وی داشتیم .
(فرستنده : عبدالعزیز لیمویی از هنگویه)
خیلی سخته که روز تولدت همه بهت تبریک بگن ، جز اونی که فکر می کنی به خاطرش زنده ای .
(فرستنده : مجتبی از کاشان)
اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه ای را بالا ببری . (دکتر علی شریعتی)
(فرستنده : موسی کرمی از بندر کنگان)
زندگی را دور بزن و آنگاه که بر تارک بلندترین قله ها رسیدی ، لبخند خود را نثار تمام سنگریزه هایی کن که پایت را خراشیدند .
نظرات شما عزیزان: